پاسخ سوالات درسهایی از قرآن این هفته

وبلاگ غیررسمی مسابقه ی درسهایی از قرآن که به ارائه پاسخ سوالات درسهایی از قرآن و متن سخنرانی استاد قرائتی می پردازد.

پاسخ سوالات درسهایی از قرآن این هفته

وبلاگ غیررسمی مسابقه ی درسهایی از قرآن که به ارائه پاسخ سوالات درسهایی از قرآن و متن سخنرانی استاد قرائتی می پردازد.

متن کامل سخنرانی استاد قرائتی درسهایی از قرآن 15 مهر 95

متن کامل سخنرانی استاد قرائتی درسهایی از قرآن 8 مهر 95

درسهایی از قرآن موضوع :  کربلا، نمایشگاه عزّت و غیرت 

تاریخ پخش : 95/07/15 روز پنج شنبه 

متن درسهایی از قرآن کربلا، نمایشگاه عزّت و غیرت

درسهایی از قرآن 15 مهر 95 

*برای مشاهده متن کامل سخنرانی استاد قرائتی درسهایی از قرآن 15 مهر 95 به ادامه مطلب مراجعه کنید* 

 

  موضوع: کربلا، نمایشگاه عزّت و غیرت 

تاریخ پخش: 15/07/95 


بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

 

عزیزان ما بحث را روزهای اول محرم می‌بینند. هفته اول محرم به نام هفته امر به معروف و نهی از منکر نامیده شده است. آن هم بخاطر این است که امام حسین فرمود: من کربلا می‌روم می‌خواهم منکر را بردارم. منکر چه بود؟ حکومت رژیم جنایتکار، وجود جنایتکار و خود وجود یزید، و بنی امیه منکر است. باید ریشه بنی امیه را کند. این پیداست باید سراغ اصل منکرات برویم.

 

1- مبارزه با طاغوت، سرچشمه منکرات

خدا در قرآن به حضرت موسی می‌گوید: «اذْهَبْ‏ إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‏» (طه/24) قرآن می‌گوید: سراغ فرعون برو. سرچشمه‌ی فسادها فرعون است. سراغ فرعون برو. راجع به عزاداری امام حسین برکاتی است که من نمی‌دانم چطور می‌توانم در این 27 دقیقه هفتاد برکت را بگویم.

اولاً اینکه این عزاداری ما یک ریشه عجیبی دارد. امیرالمؤمنین شب قدر در مسجد کوفه شهید شد. پیراهن خونی‌اش را امام صادق نگه داشته بود. یعنی این پیراهن را امام حسن به امام حسین داد. امام حسین به امام سجاد داد، امام سجاد به امام باقر داد و امام باقر به امام صادق داد. یکبار امام صادق (ع) مهمان‌دار شد، گفت: می خواهی پیراهن حضرت علی که خون‌های سرش روی آن ریخته است را برایت بیاورم؟ گفت: بله. از این پیداست که آثار و موزه شهدا باید حفظ شود. کتاب شهدا، دست خط شهدا، وصیت نامه شهدا باید حفظ شود. آقا اگر من مردم. وقتی بدن من متلاشی شد و سی سال از قبر من گذشت، می‌شود قبر مرا باز کرد و یک مرده دیگر را خاک کرد. اما اگر شهید بمیرد، نه شهید آیت الله و امام، یک شهید عادی، یک بسیجی، سربازی و پاسداری شهید شد. ابدا نمی‌شود. باید قبرش محفوظ بماند. یعنی اگر بنده بمیرم، می‌شود قبر مرا نبش قبر کرد و یک مرده دیگر را خواباند. اما اگر شهید باشد، نمی‌شود. شهید باید بماند. دستوراتی که دادند همه برای احیای شهید است. 

 

2- تسبیح تربت، زنده نگهداشتن یاد کربلا

این تسبیح تربت چیست؟ در جیب کسی نیست؟... شما داری؟ ببینید به ما دستور دادند خاک کربلا را دانه کنید و داشته باشید. یعنی چه؟ چون آن زمان که روابط عمومی نبوده که بنر و پوستر و خطاط و طراح باشد. با همین مهر کربلا، در همه خانه‌ها هست. بچه که به دنیا می‌آید می‌گویند: لب نوزاد را به خاک کربلا بمالید. در قبر که در آخر عمر می‌گذارند، می‌گویند: زیر جنازه‌ی او خاک کربلا بگذارید. کربلا از زایشگاه تا قبرستان! نباید امام حسین فراموش شود. اینها مهم است. تشنه شدی، آب خوردی. بگو: سلام بر حسین! امام حسین شب قدر چه کاره است؟ یکی از اعمال شب قدر سلام بر حسین است. نیمه رجب، زیارت امام حسین، نیمه شعبان زیارت امام حسین دارد. عید فطر زیارت امام حسین دارد. هر شب جمعه زیارت امام حسین دارد. عرفه، زیارت امام حسین دارد. این همه زیارت امام حسین، چرا برای امام‌های دیگر نیامده است؟ یعنی برنامه این است که حسین زنده بماند. جلسات متعددی که در اسرائیل و آمریکا و جاهای دیگر دارند فکر می‌کنند، گفتند: ما حریف این شیعه نمی‌شویم. الآن نگاه کنید آمریکا همه دولت‌ها را قورت داده است. فقط یک استخوان در گلوی آمریکا مانده است، آن هم استخوان ایران است. امام صادق فرمود: شیعه یعنی استخوان در گلوی طاغوت! 

منصور دوانقی گفت: امام صادق استخوان در گلوی من است. نه می‌توانم قورتش بدهم و نه می‌توانم بیرون بیاندازم. سید حسن نصر الله استخوان در گلوی اسرائیل است. شما بعضی از این شیوخ پست عرب را نگاه کن. چطور مثل دم سگ تابع اسرائیل هستند. ولی سید حسن نصر الله چه؟ یک قطره از خون امام حسین در بدن سید حسن نصر الله هست. نگه داشتن کربلا یعنی نگه داشتن مبارزه با طاغوت.

 

3- کربلا، صحنه مبارزه با محاصره نظامی و اقتصادی

الآن سه شعار می‌دهند. محاصره اقتصادی، محاصره نظامی، محاصره سیاسی و تبلیغاتی. امام حسین به ریش این محاصره‌ها خندید. گفت: محاصره اقتصادی کنید. حتی برای علی اصغر آب نبود. نباشد. زیر بار زور نمی‌روم. محاصره اقتصادی از این بالاتر! یک لیوان آب در کربلا نبود. محاصره نظامی به ریشش خندید. گفت: ما 72 نفر هستیم و شما سی هزار نفر هستید. سی هزار نفر، 72 نفر را محاصره نظامی کردند. گفتند: شکنجه، گفت: بدن مرا سوراخ سوراخ کنید. من زیر سم اسب می‌روم و زیر بار زور نمی‌روم! این مکتب است. لذا هیچکس کربلا را به عنوان جغرافی نگاه نمی‌کند. در عمرتان شنیدید بگویند: کربلا از نظر مساحت چند کیلومتر است. جنوب غربی... اصلاً کربلا کاری به جنوب غربی و شمال غربی ندارد. کربلا یعنی عزت، کربلا یعنی شهادت و عصمت و فتوت و رشادت و شهامت. کربلا گرچه زمین است اما نگاه مردم به آن جغرافی نیست که کربلا کجاست؟ جنوب شرقی است یا شمال غربی؟ نگاه مردم به کربلا نگاه تاریخ است. یعنی سرزمین حادثه‌ها است.

عزاداری، امام صادق به یک نفر فرمود: شنیده‌ام مداحی می‌کنی؟ گفت: بله. گفت: برای امام حسین بخوان. خواند، طوری امام صادق گریه کرد که صدای امام صادق در کوچه رفت. گفتند: صدای شما تا کوچه رفت. فرمود: امام حسین است! 

خدا امام(ره) را رحمت کند. آقای کوثری می‌فرمود: وقتی من روز عاشورا روضه می‌خوانم، امام می‌گوید: من سیر نشدم. در اتاق برویم، یک روضه خصوصی برای من بخوان. می‌گفت: بعد از روضه عمومی در حسینیه جماران در اندرون می‌روم و یک روضه خصوصی برای امام می‌خوانم. آنجا امام ناله می‌کند. فریاد می‌کشد. حاج احمد آقا می‌گفت: امام اولش با دستمال کاغذی اشک‌هایش را پاک می‌کرد. اواخر عمرش دستمال کاغذی جواب نمی‌داد. با دستمال پارچه‌ای پاک می‌کرد. اواخر نزدیک فوتش بود، دستمال پارچه‌ای هم کافی نبود. اشک‌هایش را با حوله پاک می‌کرد. عزاداری نگه داشتن این است...

 

4- تجلیل از مردان و زنان بزرگ در قرآن

تجلیل از بزرگان، قرآن می‌گوید: «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهِیم‏» (مریم/41) وهابی‌ها گوش بدهید. می‌گویند: عزاداری بدعت است. در قرآن نیست. خدا چه می‌گوید؟ «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهِیم‏» پیغمبر ابراهیم را زنده نگه دار. ابراهیم چه کرد؟ خدا به ابراهیم گفت: بچه‌ات را بکش. بچه‌اش را خواباند، چاقو را گذاشت. گفت: چاقو را بردار. نمی‌خواستم خون او ریخته شود. می‌خواستم تو دل بکنی. ببینم دل کندی! دیدم بله دل کندی. ابراهیم حاضر شد یک جوان بدهد. خدا به پیغمبرش در قرآن می‌گوید: تاریخ ابراهیم را زنده نگه دار. آنوقت اگر تاریخ ابراهیم را زنده نگه داشتیم، برای اینکه آماده شد، یک جوان را بکشد، یک جوانش را ذبح کند، امام حسین همه بچه‌هایش ذبح شدند. به همان دلیلی که می‌گوییم: «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهِیم‏»، «و اذکر فی الکتاب امام حسین»! بگو: حالا امام حسین هیچی. حضرت زینب چه؟ شما روضه زینب را هم می‌خوانید. می‌گوییم: قرآن می‌گوید: «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَم‏» (مریم/16) پیغمبر یاد مریم را گرامی بدار. به همان دلیلی که یاد مریم را گرامی بدار، پس ما باید یاد زینب هم گرامی بداریم. یک صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)

عرض کنم یک جنگی واقع شد، جنگی بین حق و باطل طالوت و جالوت است. یکی رهبر کفر است. یکی رهبر حق است. قرآن می‌گوید، زیادی گوش بدهید لطیف است. می‌فرماید: «وَ قَتَلَ‏ داوُدُ جالُوتَ» (بقره/251) خدا چه کرد؟ «وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا یَشاءُ» (بقره/251)

ترجمه‌اش را می‌فهمید. داود همان حضرت داود است. یک نوجوانی بود مثل بچه‌های بسیجی ما، در جبهه حق و باطل این نوجوان پرید رفت جالوت را کشت. خدا می‌گوید: این نوجوان که بعداً پیغمبر شد، حضرت داود شد. این نوجوان قهرمان کفر را کشت، ملک برای اوست. حکمت برای اوست. علم بی‌نهایت الهی برای اوست. ما یک چیزی می‌گوییم. اینکه می‌گویم نشنیده‌اید همین است. علی بن ابی طالب در جنگ خندق «امیرالمؤمنین قتل عمروبن عبدود» اگر داود جالوت را بکشد، حکومت برای داود است. حکمت برای داود است. علم بی‌نهایت برای داود است. پس در خندق هم که امیرالمؤمنین عمروبن عبدود را کشت، حکومت برای علی است. حکمت برای علی است. علم بی‌نهایت برای علی است. قبول است. چون خدا یک بام و دو هوا نیست. که در یک ماجرا برای یک شیرین کاری خدا همه چیز را به داود بدهد. نه به داود، بچه‌هایش هم پیغمبر شدند. سلیمان بن داود یعنی پسرش هم حضرت سلیمان شد. چطور خدا در یک ماجرا همه چیزی به داود به خاطر یک شیرین کاری می‌دهد. پس همه الطافش را هم باید بخاطر این شیرین کاری به امیرالمؤمنین بکند. وگرنه می‌گوییم: مگر خدا عادل نیست. مگر کارهای خدا سنتی و قانونمند و هدفمند نیست. 

«وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهِیم‏»، «و اذکر فی الکتاب امام حسین»! «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَم‏» (مریم/16) ما اگر زمان و قرآن را با زمان خودمان تطبیق نکنیم، منتهی تطبیقش باید یک اسلام شناس باشد. اگر قرآن را تطبیق نکنیم، که قرآن یک کتاب تاریخی می‌شود. بسم الله الرحمن الرحیم، «لِإِیلافِ قُرَیْشٍ، إِیلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّیْف‏» (قریش/1و 2) قوم قریش 1400 سال پیش تابستان‌ها سردسیر می‌رفتند. زمستان‌ها گرمسیر می‌رفتند. خدا در تاریخ می‌گوید. به چه درد ما می‌خورد؟ خوب 1400 سال پیش گرم بوده سردسیر می‌رفتند. سرد بوده، گرمسیر می‌رفتند. این به چه درد من می‌خورد؟ این باید با زمان خودمان تطبیق کنند. شما هم باید در تابستان جایتان را عوض کنید. ولی این همه تعطیلی نداشته باشید. حالا همه نمی‌توانند. زن و بچه و گرفتاری و ماشین و وسیله ندارند. ولی بسیاری از افراد خوزستان می‌توانند اراک بروند. می‌توانند ملایر بروند. مردم قم می‌توانند تفرش و آشتیان بروند. کنار جاهای داغ جاهای معتدل هم هست. جا‌به‌جا شوید، اصفهان داغ است، خوانسار که خنک است. تهران داغ است، دماوند خنک است. آنجا که می‌شود جا‌به‌جا شویم. پنج میلیون دانشجو سه ماه تعطیل هستند. چرا؟ هوا داغ است. خوب بلند شو آن طرف بنشین. روی میخ نشسته می‌گوید: آخ، بلند شو آن طرف بنشین. این «لِإِیلافِ قُرَیْشٍ» را باید با زندگی امروزمان تطبیق کنیم. وگرنه یک تاریخ می‌شود. 

قرآن چه گفت؟ گفت": 1400 سال پیش قوم قریش جا‌به جا می‌شدند. من چه خاکی به سرم کنم؟ داود، جالوت را کشت. خوب من چه خاکی بر سرم کنم؟ می‌خواهد بگوید: هرکس قهرمان شد، باید پست‌ها، به خانواده شهدا باید احترام گذاشت. چون این پدرش شهید شده، شوهرش را در جبهه از دست داده است. ما نباید بگوییم: چرا به خانواده شهدا امتیاز می‌دهید. خدا امتیازها را به شهادت‌ها و شهامت‌ها داده است. ما هرچه یا حسین بگوییم، کم گفتیم. 

واقعه عاشورا یک واقعه‌ی استثنایی است. رهبرش معصوم است. معصومی است که پسر پیغمبر هم هست. هزاران دعوت از او شد. این همه نامه‌ی دعوت فرستادند. آدم مهمان را می‌کشد. سفارش قرآن «إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏» (شوری/23) دارد. هدف امام حسین برای حکومت نیست. می‌گوید: کربلا رفتم، «لطلب الاصلاح فی امة جدی»

امام حسین روز عاشورا به مردم آزادی داد. ببینید جمعیت دور ما جمع شدند. اینها با من کار دارند. کار به شما ندارند. هرکس می‌خواهد برود، برود. آنوقتی که نیاز به یک نیرو داشت، در عین حال به سربازهایش آزادی داد. کار استثنایی کرد. شب عملیات که آدم مرخصی نمی‌دهد. امام حسین شب عملیات مرخصی داد. امام حسین روز عاشورا اول علی اکبر را فرستاد بعد به جوان‌ها گفت: بروید. اول جوان‌های خودش را فرستاد. اینها تازگی دارد. با لب تشنه بین دو نهر آب شهید شد.

 

5- کربلا، صحنه خسارت یاران یزید

معامله چه چیزی با چه چیزی بود؟ رضای یزید، رضای خدا، چقدر مردم باختند. بعضی‌ها هم به دنیا نرسیدند. یکی بر سرش می‌زد می‌گفت: باختم، باختم، باختم! گفتند: چه کردی؟ گفت: به من گفتند: کربلا برو و امام حسین را بکش. جایزه می‌گیری. من رفتم امام حسین را کشتم و برگشتم. ده درهم خرج اسبم و شمشیرم و خودم شده است. حالا که برگشتم شش درهم به من دادند. یعنی هم جزء قاتلین شدم و هم ضرر کردم. خیلی‌ها سراغ دنیا می‌روند و به دنیا هم نمی‌رسند. رزق هرکسی به حلال اندازه‌گیری شده است. عمر سعد می‌خواست فرماندار ری شود. نشد! رزقش نبود. اینطور نیست که ما اگر دست به حرام بزنیم، به حرام برسیم. خیلی‌ها برنامه‌ریزی برای لقمه حرام می‌کنند، به حرام هم نمی‌رسند و آبرویشان هم می‌ریزد. آن کسی که از بیت‌المال اختلاس کرده است، وقتی می‌خواهد بدهد، دیگر نزد زن و بچه‌اش آبرو دارد. نزد وجدانش آبرو دارد. به چه قیمت... حالا روی قالی ماشینی بنشینیم، چه می‌شود که من برای اینکه روی قالی ابریشمی یا دستباف بنشینیم، اختلاس کنم و بعد هم همه در و دیوار و رادیو و تلویزیون و اداره و همه لو برود که من اختلاس کردم؟ بابا تو چه بردی؟ قالی پشم است و تو انسان هستی. انسان خودش را به پشم فروخت. یک دعا هست برای ماه رجب است. می‌گوید: «خاب الوافدون علی غیرک» باختند آنهایی که با غیر خدا معامله کردند. این آقا برای اینکه یک سرمایه...

قمار کردی، با چه کسی؟ معاون چه کسی شدی؟ شما فکر می‌کنید اینهایی که خارج می‌روند خوش هستند؟ دنیای خیالی. اگر رزق تو این باشد که خوش باشی، خوش هستی؟ اگر هم مقدر نباشد، هر برنامه‌ریزی کنی خوش نخواهی بود. یکی از وزرا به من می‌گفت: اول انقلاب خیلی کارم سنگین بود، طوری که رگ‌های سرم داشت پاره می‌شد. گفتم: من اینطور سکته می‌کنم. به رئیس دفترم گفتم: یک 24 ساعت همه برنامه‌ها لغو است. من دارم سکته می‌کنم. استراحت مطلق! هیچ تلفنی را جواب نده! می‌گفت: یک نفر وزارتخانه آمده بود و گفته بود: من از فلان منطقه ایران آمدم. 24 ساعت در راه بودم. 24 ساعت باید برگردم. اینجا غریب هستم. من روی ساعت یک دقیقه بیشتر با آقای وزیر کار ندارم. اگر بیش از یک دقیقه بود من را بغل کن و بیرون بیانداز. می‌گفت: دلم سوخت. به وزیر گفتم: این شخص یک دقیقه وقت می‌خواهد. می‌گوید: من باید بروم مسافرخانه اجاره کنم. شما یک دقیقه به ایشان وقت بده. قول داده اگر بیش از یک دقیقه بود من بیرونش کنم. شما یک دقیقه جواب این را بده، بعد 24 ساعت استراحت کن. آمد گفت: آقای وزیر، خود وزیر به من گفت. گفت: آقای وزیر من یک دقیقه بیشتر وقت ندارم، یک چیزی می‌خواهم بگویم، می‌ترسم. گفتم: نترس، بگو. می‌ترسم، نترس! می‌ترسم، نترس! آقا یک دقیقه تمام شد. یا بگو یا برو. گفت: نترسم! گفت: نه! گفت: به قدری از تو وزیر بدم می‌آید که می‌خواهم با چاقو تکه تکه‌ات کنم. یک دقیقه تمام شد و رفت. می‌گفت: خواب از سر ما پرید! که من اینقدر بد هستم و بد عمل کردم که این می‌خواهد مرا با چاقو تکه تکه کند. وزیر تصمیم گرفت، 24 ساعت استراحت کند، تلخ‌ترین ایام عمر من زمانی بود که تصمیم گرفتم استراحت کنم. اگر رزقت استراحت نباشد، در و دیوار جمع می‌شوند که شما استراحت نکنی. رزقت خوشی باشد در ایران هم خوش هستی. ناخوشی باشد، آنجا می‌روی یک بچه سرطانی داری. بعضی از اطرافیان شاه فرار کردند و خارج رفتند. بعضی از آنها با یک نکبتی فرار کردند. حالا مثلاً اینهایی که در کربلا جمع شدند امام حسین را بکشند، به چه رسیدند؟ شما نمی‌دانید... 

شمر را گرفتند تکه تکه کردند. آب خوش از گلویشان پایین نرفت. هویدا که همه چیزش را به شاه فروخت آخر به کجا کشید؟ شبی که می‌خواستند هویدا را در ایران اعدام کنند، یک حرف زشتی زد خیلی بد بود. یک چیز زشتی به شاه گفت، که شاه سگ‌های خانه‌اش را نجات داد، چرا مرا نجات نداد؟ قرآن هم همین را می‌گوید. می‌گوید: تمام دوستی‌ها تبدیل به دشمنی می‌شود. «الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ‏ لِبَعْضٍ‏ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ» (زخرف/67) تمام دوستی‌ها، قربانت بروم. چاکرتم، جیرجیرکتم، برایت میمیرم. تمام اینها به دشمنی تبدیل می‌شود. مواظب باشیم گول نخوریم. کربلا یعنی عبرت، یعنی خودت را به طاغوت نفروش. یعنی پناهنده نشو. 

 

6- وفاداری یاران امام حسین(ع) در سخت‌ترین شرایط

عصر تاسوعا یکی از بستگان اباالفضل که در لشگر یزید بود. به ابالفضل گفت: آقا من برایت امان نامه آوردم، این طرف بیا. گذرنامه و ویزا می‌دهم، آن طرف بیا. فرمود: من از حسین جدا شوم!؟ حالا مثلاً آنهایی که آن طرف رفتند به چه چیزی رسیدند؟ چه چیزی نصیبشان شد؟ از خدا خیر بخواهید. اینطور نیست که خیر در تهران باشد یا شهرستان باشد یا روستا باشد. اینطور نیست که خیر در مدرک باشد. اینقدر آدم‌هایی هستند سوادشان در سطح پایین است و زندگی‌شان به قدری شیرین است. زن و شوهر هم هستند تحصیلات عالیه دارند و زندگی‌شان بسیار تلخ است. معنای کُفو این نیست که هردو دکتر باشیم، ازدواج کنیم. هردو فوق لیسانس باشیم. کُفو یعنی اخلاق به هم بخورد. نه اینکه مدرک به هم بخورد. می‌گویند: ایشان کفو من نیست. 

یک نامه به امام جواد نوشت. که من یک شخصیت اجتماعی هستم. دخترهایم بزرگ شدند ولی دامادی که به من بخورد، گیرم نمی‌آید. امام فرمود: این حرف‌ها چیست به تو بخورد؟ حالا باد تو را گرفته است. دو روز وکیل و وزیر و استاندار هستی. مثل اینکه بگوید: من آیت الله العظمی هستم. داماد من هم باید آیت الله العظمی باشد، نه! چه کسی گفته است؟ من چون مدیر عامل هستم، باید داماد من هم مدیر عامل باشد؟ نه! یکبار دیگر می‌گویم: به امام جواد نوشت: شخصیت من در جامعه خیلی بالا است. دخترهایم بزرگ شدند. دامادی که به من بخورد، نیست. امام فرمود: فکرت غلط است. باید افکارشان به هم بخورد. اخلاقشان به هم بخورد. تو قالی ابریشمی داری؟ من هم دارم. تو پس‌انداز داری؟ من هم دارم. اینها دلیل بر... ممکن است همه چیز شما مثل هم باشد و خلق شما به هم نخورد. ممکن است خیلی فاصله داشته باشید و اخلاقتان به هم بخورد. معنی کفو اخلاق و دین است. نه مدرک و ماشین! 

 

7- کربلا، مبارزه با دشمن، تا آخرین نفر و آخرین نفس

کربلا رفتند برای چه، برای که؟ چه دادند؟ دین و غیرت و عاطفه و شرف. چه گرفتند؟ لعنت و نفرین! مسأله‌ی کربلا را باید زنده نگه داشت. می‌گویند: بهترین جنگ آن است که سه شرط داشته باشد. آخرین فشنگ را مصرف کنند. اگر سربازی هنوز فشنگ دارد و شکست خورد، می‌گویند: نه کم آوردی. تو اگر سرباز خوبی بودی باید آخرین فشنگ خودت را مصرف کنی. آخرین نفس، آخرین فشنگ، در کربلا سه تا آخرین است. آخرین نفرش را داد، علی اصغر! آخرین نفسش را داد، در گودی قتلگاه امام چند لحظه دیگر تمام می‌شود. دید لشگر سراغ زن و بچه رفتند. گفت: من از ناموسم دفاع می‌کنم. من غیرت دارم. کار شما با من است. چه کار به زن و بچه من دارید؟ مردهای ما باید غیرتشان طوری باشد که اجازه ندهند کسی ناموسش را ببیند. اتفاقاً به ناموس عقیده هم دارند. یعنی به هر مردی که خانمش بد حجاب است، بگویی: آقا اجازه می‌دهی من خانمت را خوب ببینم؟ می‌گوید: برو گمشو! یعنی به غیرتش برمی‌خورد. می‌گوییم: پس چرا این رقمی... تو که با این آرایش او را آوردی، یعنی مردم خوب ببینید. ولی اگر به خودش بگویی: من می‌خواهم خانمت را خوب ببینم به او برمی‌خورد. شما به هر مردی که با زن بد حجاب در خیابان می‌آید، بگو: آقا اجازه می‌دهی من یک ربع به زنت نگاه کنم. می‌گوید: برو گمشو! یعنی غیرت دارد، ولی توجه به غیرت خودش ندارد. بی‌دین نیستند. بی غیرت هم نیستند. غافل است از اینکه پول دارد، فکر می‌کند پول ندارد. 

در عزاداری‌ها مواظب چند تذکر باشید. تذکرها هر سال بوده است. 1- نماز محور باشد. امام حسین سی تیر خورد، دو رکعت نماز خواند. یا با نماز شروع شود و یا پایان عزاداری نماز بخوانیم. نه آخر شب، نماز محور باشد. اگر نماز شما از بین رفت، عزاداری شما معلوم نیست مفید باشد. محوریت نماز.

2- روحانیون عزیز با هیأت‌ها در خیابان راه بیافتند. هر هیأتی پیش‌نماز مسجدش با مردم باشد و از مردم جدا نشود. 

3- صدای بلندگو بیرون از مسجد نرود. طبل‌ها بی وقت زده نشود. این وقت شب برای چه طبل می‌زنی؟ صدای بلندگو، اشعاری که خوانده می‌شود مبالغه و دروغ نباشد.

نذوراتی که می‌شود مواظب باشیم واجبات را هم بدهیم. اگر کسی میلیون‌ها پلو برای امام حسین می‌دهد ولی خمس نمی‌دهد. مثل آدمی که جنب است. غسل نمی‌کند ولی هی در اقیانوس اطلس شیرجه می‌رود. تو باز هم جنب هستی. می‌گوید: سی بار در قعر اقیانوس رفتم. می‌گویم: صد بار بروی. جنب هستی. کسی خمس و زکات نمی‌دهد ولی خرج می‌دهد. مواظب این کارها باشید. شتر در جاده‌ها نکشید. گوسفند در جاده‌ها نکشید. جاده خونی می‌شود و خون‌ها به همه جا کشیده می‌شود. زن و مرد را فرق نگذارید که قالی برای آقایان است و زن‌ها بروند روی موکت بنشینند. مردها روبروی خانم‌ها لخت نشوند. اینها گناه است. عزاداری غیر طبیعی نکنید. امام حسین کلمه‌ای به ما یاد داده که اگر در تمام خیابان‌های اروپا و آمریکا راه بروید، می‌گویند: درود بر حسین! من یک جزوه‌ای نوشتم برای بعضی کشورها فرستادم. این را تکثیر کردند. دانمارکی که کاریکاتور پیغمبر را کشید روز عاشورا، آن زمانی که من رفتم. چهل هزار نفر آمده بودند. مردم دانمارک می‌گویند: اینها چه هستند؟ می‌گویند: اینها شیعه هستند. می‌گوید: حرف حسابشان چیست؟ می‌گویند: اینها یک رهبر به نام امام حسین داشتند گفته: زیر سم اسب می‌روم و زیر بار زور نمی‌روم. سرم از تنم جدا می‌شود. ولی سرم از قرآن جدا نمی‌شود. روی نی هم...

در جلسات عزاداری، پیغمبر فرمود: قرآن و اهل‌بیت نباید از هم جدا شوند. الآن چند هیأت عزاداری داریم؟ دهها هزار هیأت عزاداری داریم؟ چند جلسه تفسیر داریم؟ تفسیر نداریم. آن رئیس هیأتی که عرضه دارد به لطف خدا این جمعیت را در خیابان‌ها می‌کشد، تو که عرضه داری همین جوان‌ها را بعد از محرم جمع کن نیم ساعت قرآن بخوانند. قرآن فراموش نشود. خمس و زکات فراموش نشود. نماز اول وقت فراموش نشود. بلندگوها مردم آزاری نکنند. عزاداری غیر طبیعی انجام ندهیم. به اشکی که برای امام حسین می‌ریزید شما را نجات خواهد داد.     در وصیت نامه یکی از مراجع بزرگ که خودم هم سالها مقیدش بودم، نوشته: در کل عمرم دقت کردم. هرچه فکر کردم. چند سال حوزه بودم، مجتهد شدم، آیت الله العظمی شدم. مرجع تقلید شدم. آخرش دیدم گریه‌هایی که برای حضرت زهرا کردم، در قیامت می‌توانم بگویم: یا زهرا برایت گریه کردم. گریه با طبل و بکوب نمی‌شود. عزاداری هم می‌کنید اشک و نماز اول وقت مهم است.

خدایا تمام کسانی که در راه امام حسین سالهای قبل عزاداری کردند و الآن نیستند همه را با امام حسین محشور بفرما. عزاداری‌های ما را مبارک و مفید و بدون آفت مورد قبول و ذخیره قیامت قرار بده. شعرایی که برای امام حسین شعر گفتند. مداح‌ها، منبری‌ها، روضه‌خوان‌ها، اینهایی که خرج دادند، اینهایی که هیأت راه انداختند، همه را خادم امام حسین و ما را هم خادم اهل‌بیت و امام زمان قرار بده. 

 

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته» 

 

منبع/http://qaraati.ir/show.php?page=darsha&id=2428

نظرات 1 + ارسال نظر
fatemeh جمعه 30 مهر 1395 ساعت 10:46

its fantastic

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد